جدول جو
جدول جو

معنی زعیم الدوله - جستجوی لغت در جدول جو

زعیم الدوله
(زَ مُدْ دَ لَ)
میرزا محمد مهدی خان بن محمدجعفر تبریزی مقیم قاهره و صاحب مجلۀ فارسی ’حکمت’ در همان شهر و مؤلف تاریخ ’مفتاح باب الابواب’ در تاریخ باب و بابیه و بهائیه و ازلیه به عربی... اما جریدۀ حکمت... که در مصر ماهی دو مرتبه طبع می شد در سنۀ 1310هجری قمری تأسیس شده بود و شمارۀ 12 از سال نوزدهم آن مورخۀ غرۀ جمادی الاخر 1329 هجری قمری الان در روی میز من حاضر است و نمی دانم آیا تا سنۀ وفات او که درچهارم محرم سنۀ 1333 هجری قمری وقوع یافته نشر آن امتداد داشته است یا نه. (وفیات معاصرین محمد قزوینی). رجوع به مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 1 و 2 شود
برکه ابن حسام الدوله مقلد کنیۀ او ابوکامل... از سلاطین بنی عقیل بموصل سنۀ 442. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ض 143 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ لَ مُدْ دَ لَ)
رجوع به خلیل ثقفی شود، آباد یافتن. اعمر الارض. (منتهی الارب). معمور یافتن زمین را. (از اقرب الموارد). آباد یافتن زمین را. (ناظم الاطباء). زمین آباد یافتن. (تاج المصادر بیهقی) ، بی نیاز و غنی ساختن کسی را: اعمر علیه،بی نیاز و غنی ساخت آنرا. (منتهی الارب). بی نیاز گردانیدن کسی را: اعمر علی فلان، اغناه. (از اقرب الموارد). بی نیاز و غنی ساختن کسی را. (ناظم الاطباء) ، بعمری دادن چیزی کسی را چون سرای و زمین و جز آن و آن چنان باشد که گویند: این سرای یا زمین تراباشد تا من زنده ام یا تو زنده ای. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بعمری دادن خانه یا زمین یا شتر به کسی، این چنین بگویی: آن ترا باشد تا من زنده ام یا تو زنده هستی که پس از مرگ بملکیت من برگردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چنانکه در قول شاعر:
و ما المال الا معمرات ودائع.
(اقرب الموارد).
، در فقه بیکی از اقسام حبس گفته میشود و آن عقدی است که بموجب آن مالک دیگری را بر ملک خود مسلط می سازد تا استفادۀ منفعت کند و مالکیت عین مال برای مالک باقی باشد. و این عقد به اعتبار اختلاف طرف اضافه بنامهای مختلف خوانده میشود یعنی اگر مادام عمر باشد آنرا عمری و اگر برای سکونت باشد آنرا سکنی و اگر برای مدت معین باشد آنرا رقبی گویند. (از شرایع) ، بر ادای عمره یاری کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). یاری کردن کسی را بر ادای عمره. (از اقرب الموارد) ، زفاف کردن مرد در خانه اهل زن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، قرار دادن به اعتمار کردن: اعمر فلاناً، جعله یعتمر. (از اقرب الموارد).
- اعمار کردن، آباد کردن. معمور ساختن
لغت نامه دهخدا
(مُ نُدْ دَ / دُو لَ)
بنقل بیرونی در آثار الباقیه یکی از دو لقبی است که از حضرت خلافت برای سبکتکین پدر محمود غزنوی صادر شده بود. و رجوع به آثارالباقیه ص 134 و سبکتکین شود
سقمان اول. اولین تن از امرای ارتقیه کیفا (494-498 هجری قمری). (از طبقات سلاطین اسلام ص 149)
لغت نامه دهخدا
(عَ نُدْ دَ لَ)
سلطان عبدالمجید میرزا بن سلطان عبدالمجید میرزا بن فتحعلی شاه قاجار (1261- 1345 هجری قمری). از رجال دورۀ مظفرالدین شاه. وی در جوانی در دارالفنون تهران تحصیل میکرد، ولی بواسطۀ عدم کوشش در دروس از مدرسه اخراج شد و او رابه تبریز نزد مظفرالدین شاه فرستادند. وی سپس در خارج از مدرسه به تحصیل خود ادامه داد و بخصوص در فن کتابت و انشاء مرتبتی بسزا تحصیل کرد. عین الدوله در دربار ولیعهد مرجع کارهایی شد و چون لیاقت او به سمع ناصرالدین شاه رسید او را به لقب عین الدوله مفتخر ساخت. مظفرالدین میرزا نیز دختر خود انیس الدوله را به عقداو درآورد. مظفرالدین شاه در سال 1321 هجری قمری علی اصغرخان اتابک اعظم را عزل کرد و مجمعی مرکب از پنج تن وزیر برای ادارۀ امور مملکت تشکیل داد و چندی بعد داماد خود عین الدوله را به مقام وزارت داخله منصوب کرد و زمام همه امور را به دست او داد. یک سال بعد عین الدوله با لقب صدراعظم زمام امور کشور را به دست گرفت. نهضت مشروطه طلبان ایران در این زمان پیشرفت میکرد و خودسری و استبداد عین الدوله هم موجب تحریک ملّیون گردید. جنبش مشروطه طلبان در بدو امر بصورت اعتراض به روش عین الدوله آغاز شد و مردم او را مسؤول قرضهای خارجی میدانستند. با حرکت مشروطه طلبان از تهران به حضرت عبدالعظیم، شاه به مردم قول داد که عین الدوله را از کار برکنار کند. عین الدوله که با سکتۀ ناقص شاه کلیۀ اختیارات را در دست داشت بر آزادی خواهان سخت گرفت و بسیاری از آنان را توقیف و تبعید کرد. مردم از پا ننشستند و به قم مهاجرت کردند و کسبه و تجاربه سفارت خانه انگلیس پناهنده شدند و عزل عین الدوله و اعلام قانون اساسی و بازگشت مهاجران را از قم خواستار شدند. عاقبت شاه تسلیم مردم شد و عین الدوله را برکنار کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله را بجای او منصوب کرد. عین الدوله پس از پنجاه سال زندگی سیاسی درسن هشتاد وچهارسالگی در هفتم جمادی الاولای 1345 هجری قمری در تهران درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظیم جنب مقبرۀ نیاکان خود مدفون گشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
ابن حسن بن صاعد، مکنی به ابی العلاء ومعروف به زعیم الدوله. ابن عساکر گوید: وی شاعری بسیارشعر بود و بر نظم و نثر مقتدر و دارای معانی و الفاظ نیکو لیکن علم وی در عروض و نحو به پایۀ شعر وی نبود. وی به دمشق رفت و مقرب سلطان و ملابس دیوان شد و مخترعاتی غریب پدید آورد که از جملۀ آن میحان (؟) است که سنگهای بزرگ برمی داشت، و قلمی آهنین بساخت که پر از مرکب میکرد و نزدیک به یک ماه بکار میبرد و چیزهای دیگر از این قبیل نیز بکرد. صاعد شرف الدوله مسلم بن قریش را در قابوسیه فلکی ساخت که در آن ستارگان و امثال آن بود. از شعر اوست درباره شرف الدوله:
علی مثلها من محضرات المراتب
اخذت علی الطلاب سبل المطالب
فامهرتها عزماً اذاما انتضیته
مضی حیث لاتمضی شفار القواضب.
(ابن عساکر ج 6 ص 360)
لغت نامه دهخدا